♡❤
برای اصیل بودن کافی است که دروغ نگویی...
آغاز اصالت خوب همین است که...
نخواهی چیزی باشی که نیستی...

♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، پند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 22 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:1 | نویسنده : سپید گل |

ღ☃ღ
گاهی احساس می کنم روی دست خدا مانده ام............
خسته اش کردم خودش هم نمی داند با من چکار کند.......
خدای من ...!!!!!!!
هر چقدر هم جوابم را ندهی.....
باز فریاد می زنم !!!!!!!
خدای من ...!!!!!!

♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، خدا ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 21 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:58 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، تنهایی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 21 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:47 | نویسنده : سپید گل |

•ღ•
خدایا!
قاضی تویی! کمک کن هیچوقت قضاوت نکنیم ...*
•ღ•
خوب یاد گرفته ایم ورانداز کردن همدیگر را ...
یک خط کش این دستمان !
و یک تراز آن دستمان !
اندازه می گیریم و وزن می کنیم ؛
آدم ها را
رفتارشان را
انتخاب هایشان را
تصمیم هایشان را
حتی قضا و قدرشان را !!
به رفیقمان یک تکه سنگینی می اندازیم ،
بعد می گوییم
خیر و صلاحت را می خواهم !
غافل از اینکه چه برسر او می آوریم !
در جمع ، هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم
آن یکی را به ازدواج نکرده اش
این یکی را به نوع رابطه اش
آن دیگری را...
میرویم توی صفحه ی یکی
و نوشته اش را میخوانیم می نشینیم و قضاوت می کنیم
یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که :
های ! چندبار توی آن موقعیت بوده ای
که حالا اینطور راحت نظر می دهی
حواسمان نیست که چه راحت
با حرفی که در هوا رها میکنیم
چگونه یک نفر را به هم میریزیم
چندنفر را به جان هم می اندازیم
چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم
چقدر زخم میزنیم...
•ღ•
حواسمان نیست که ما میگوییم و رها میکنیم و رد میشویم
اما یکی ممکن است گیر کند
بین کلمه ها ما
بین قضاوت ما
بین برداشت ما
دلی که می شکنیم ارزان نیست
♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 21 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:30 | نویسنده : سپید گل |

♥♡
مرد ها....پیامبر شدند
و زن ها....مادر!!!
قداست پیامبران را توانسته اند زیر سوال ببرند
اما قداست مادران را هرگز.....

♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 18 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:8 | نویسنده : سپید گل |

یک پرستار استرالیایی بعد از 5 سال تحقیقاتش ،
بزرگترین حسرتهای آدمهای در حال مرگ را جمع کرده
و 5 حسرت را که بین بیشتر آدمها مشترک بوده منتشر کرده است ....

نخستین حسرت = کاش به خانواده ام بیشتر محبت می کردم مخصوصا پدر و مادرم.
حسرت دوم = کاش این قدر سخت کار نمی کردم.
حسرت سوم = کاش شجاعتش را داشتم که احساساتم را با صدای بلند بگم .
حسرت چهارم = کاش رابطه هایم با دوستانم را حفظ می کردم .
حسرت پنجم = کاش شادتر می بودم . ولحظات بیشتری می خندیدم.
.
.
حتما به کسانی که دوستشان دارید یادآوری کنید که
قدر تکـ تکـ لحظه های زندگیشان را بدانند.
عمر ما کوتاه تر از اونی است که فکرشو می کنیم .
زمان مثل برق می گذره.انشااله که عاقبت بخیر شویم پس کاری نداره
اگه برای هم دعا کنیم .الهم غفر للمومنین والمومنات

♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ارزو ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 18 ارديبهشت 1394برچسب:, | 22:51 | نویسنده : سپید گل |

ﮐﺎﺵ روزگار ﺭﺍ ﺧﯿﺎﻁﻫﺎ ﻣﯽﻧﻮﺷﺘﻨﺪ،
❥✫❥
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ ﺭﺍ ”ﻣﺎﮐﺴﯽ” ﻣﯽﺩﻭﺧﺘﻨﺪ،
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ”ﺩﺭﺯ”ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ،
ﺭﻭﯾﺶ ﺭﺍ ”ﺧﻨﺪﻩ ﺩﻭﺯﯼ” ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ،
ﺑﻐﺾﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ” ﺗﻮ” ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ.
ﻫﻤﻪ ﺟﺎﯾﺶ ﺭﺍ ”ﺩﻭ ﺩﻭﺧﺖ” ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ،
ﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ بپوشی،
ﻭ ﺁﺥ ﻫﻢ ﻧﮕﻮﯾﺪ.
❥✫❥
ﺗﻤﺎﻣﺶ ﺭﺍ"ﯾﮏ ﺭﻭ" ﻣﯽﺩﻭﺧﺘﻨﺪ،
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ،
ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺗﻮ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ،
ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ،
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽﺁﯾﺪ...
❥✫❥
ﻓﻘﻂ ﮐﻤﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﻮﺍﻇﺒﺶ ﺑﺎﺵ،
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺧﯿﺎﻁ ﻫﺎ ﺭﻓﻮﮔﺮﯼ ﺑﻠﺪ نیستند...!

♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، زندگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 18 ارديبهشت 1394برچسب:, | 22:49 | نویسنده : سپید گل |

پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت.
وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد.
سپس از شاگردان خود پرسید که، آیا این ظرف پر است؟
و همه دانشجویان موافقت کردند.
سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپ های گلف قرار گرفتند؛ سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند.
بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند. او یکبار دیگرپرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: "بله".
بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد. "در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم!" همه دانشجویان خندیدند.
در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت: "حالا من می خوام که متوجه این مطلب بشین که این شیشه نمایی از زندگی شماست، توپهای گلف مهمترین چیزها در زندگی شما هستند – خدایتان، خانواده تان، فرزندانتان، سلامتیتان ، دوستانتان و مهمترین علایقتان- چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند ولی اینها باقی بمانند، باز زندگیتان پای برجا خواهد بود.
اما سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان، خانه تان و ماشی نتان. ماسه ها هم سایر چیزها هستند- مسایل خیلی ساده."
پروفسور ادامه داد: "اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید، دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پا افتاده صرف کنین، دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت داره باقی نمی مونه. به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، با فرزندانتان بازی کنین، زمانی رو برای چک آپ پزشکی بذارین. با دوستان و اطرافیانتان به بیرون بروید و با اونها خوش بگذرونین.
همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابیها هست. همیشه در دسترس باشین.
.....
اول مواظب توپ های گلف باشین، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند، موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین. بقیه چیزها همون ماسه ها هستند."
یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند؟
پروفسور لبخند زد و گفت: " خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به شما نشون بدم که مهم نیست که زندگیتان چقدر شلوغ و پر مشغله ست، همیشه در زندگی شلوغ هم ، جائی برای صرف دو فنجان قهوه با یک دوست هست! "

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، پند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 18 ارديبهشت 1389برچسب:, | 18:14 | نویسنده : سپید گل |

زندگی را ورق بزن...
هر فصلش را خوب بخوان...

با بهار برقص...
با تابستان بچرخ...
در پاییزش عاشقانه قدم بزن...
با زمستانش بنشین و چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش...

زندگی را باید زندگی کرد، آنطور که دلت می گوید.
مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری!


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، زندگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 18 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:43 | نویسنده : سپید گل |

╬ღ╬
برای رسیدن تا به کبریا
باید نه کبر داشت ، نه ریا ...
غرور هدیه شیطان است و عشق هدیه خداوند.
ما هدیه شیطان را به هم میدهیم ولی هدیه خدا را از یکدیگر پنهان میکنیم.
♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، پند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:45 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ارزو ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:44 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، زندگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 15 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:10 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، زندگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 15 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:8 | نویسنده : سپید گل |

مرگ مردن نیست

و مرگ مردن نیست
من مرده‌گان بیشماری را دیده‌ام
که راه می رفتند
حرف می زدند
انتظار و تنهایی را درک می کردند
شعر می خواندند
می خندیدند
و گریه می کردند …

حسین پناهی ...


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 15 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:7 | نویسنده : سپید گل |

♡❂♡
چــــــــوپان خیالش راحت بود کـــہ " سگ " هـــــــــواے " گلـــــہ" را دارد...
غافـــــل از اینکــــہ " گـــــــــرگ " قـــــول استخوان شکارش را
بــــہ "سگ " داده بــــــود !!!
رفــــــــیق مــــــواظب باوفا ها باش...
ورق ورق کن “خـاطـــرات” خاک گـرفتـه را …
شـاید غبـارش “احسـاسـت” را به سـرفه بیـندازد...
♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 15 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:5 | نویسنده : سپید گل |

❥♠❥
در شهر بودم دیدم هرکس بہ دنبال چیزی میدود
یکے بہ دنبال پول.... یکے بہ دنبال نان....
یکے بہ دنبال.......
❥♠❥
اما دریغ . . . غافل از همہ..... خدا بہ دنبال همہ میگشت!!...

♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 15 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:3 | نویسنده : سپید گل |

منشور پارسوماش از کوروش بزرگ شاه هخامنشی

بگذارید هر کس به آیین خویش باشد
زنان را گرامی بدارید
فرودستان را دریابید
و هر کس به تکلم قبیله ی خود سخن بگوید
آدمی تنها در مقام خویش به منزلت خواهد رسید
گسستن زنجیرها آرزوی من است
رهایی بردگان و عزت بزرگان آرزوی من است
شکوه شب و حرمت خورشید را گرامی میداریم
پس تا هست
شب هایتان به شادی باشد و
روزهایتان راز دار رهایی باد
این فرمان من است
این سخن وصیت من است
او که آدمی را از ماوای خویش براند
خود نیز از خواب خوش رانده خواهد شد
تا هست
هوادار دانایی و تندرستی باشید
من چنین پنداشته ام
چنین گفته
و چنین خواسته ام

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 13 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:12 | نویسنده : سپید گل |

پدرم وصف تواز یاس کنم
از تمام نور احساس کنم
روزگاری که فدایش کردی
تا بزرگم کردی
زحمتش را تو کشیدی/پیریش را تو کشیدی
تا جوانی کردم/
تا که راحت باشم
تو گذشتی/از تمام ارزوهای درونت
تا که من اسوده باشم/نکند ناز به من سخت بگیرد
مهربانی کردی//نکند خار نشیند به دلم
وصف زیبای تو کردم ماندم
پیری از چهره تو میبارد///چهره ای که به من ازسختی گفت
دست زیبای تو را من دیدم//به هزاران چشم
گرد پیری بنشست بر رویش
پدرم قدر تو را من دانم
واژه ها را به حرفش چینم
تا تشکر بکنم از مهرت//تا ببوسم دستت
گر چه من میدانم///که تمام واژه ها کم باشد
که تمام عالمم کم باشد
در سپاس کوچکی از پدرم...
واژه ها بنشینید///من پدر را نتوانم ///با شما معنا کنم.
پدر یعنی غرور من///یعنی سکوت او//ومن از عشق به او میبارم...


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 13 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:7 | نویسنده : سپید گل |

در زندگی؛

آدمهایی هستند که سهمیه مان را برمیدارند و میخورند

و آنچه میماند برایمان اندکی ست؛

این آدمها طلا هستند و بالاتر از آن !

پدر را میگویم و مادر را ،

وقتی غم و غصه هایمان را میخورند

و با دعا و راهنمایی هایشان

غم و غصه ای برای خوردن برایمان باقی نمی گذارند...

آری، بعد از دست دادنشان است که

حجم عظیم غمها در سفره زندگی

خود را نمایان

و چشمانمان را بارانی بارانی بارانی می سازد ...

پدرم روزت مبارک ؛ مادرم روزت مبارک

سالروز تولد حضرت علی علیه السلام  و روز مرد و پدر بر شما مبارک

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 11 ارديبهشت 1394برچسب:, | 21:41 | نویسنده : سپید گل |

ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧــﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﮔـﻮﯾﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ اینجا ابدی ﺑﺎﺷﯿﻢ !
ﮐـﺎﺵ ﯾــﺎﺩ ﺑﮕﯿـﺮﯾـــﻢ ﺭﻫـﺎﮐﻨﯿــﻢ، ﺑـﮕــﺬﺭﯾــﻢ.
ﮔـﺎﻫﯽ ﺑـﺎﯾـــﺪ ﺭﻓﺖ.
ﺩﻝ ﺑــﻪ ﺳﺎﺣـﻞ ﻧﺒﻨﺪﯾـﻢ، ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺯﺩ.

ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫـﺎﯾﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﺳﯿــﺪﻥ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﯾـﻡ ...
ﺯﻧــــﺪﮔﯽ ﮐــﻮﺗــﺎﻩ ﺍﺳﺖ.

اﺻﻼ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪ.
ﺷﺎﯾﺪ ﻓﺮﺻﺘﯽ نمانده ﺗﺎ ﻋﮑﺴﯽﺷﻮﯾﻢ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﺩﮔﯿﺮﯼ ﻣﺎﻥ ﮐﻨﻨﺪ!

ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺭﺳﯿﺪ.
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ و ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﻋﺎﺷﻖ ﺗر می کند

♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، زندگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 11 ارديبهشت 1394برچسب:, | 19:49 | نویسنده : سپید گل |

دیروز تاریخ است . فردا راز است . امروز یک هدیه است

دالایی لاما


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، پند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394برچسب:, | 13:26 | نویسنده : سپید گل |




بچه که بودیم "دل دردها" را به زبان گریه میگفتیم

 همه میفهمیدن...


اما الآن که بزرگ شدیم "درد دلها" را به هر زبانی میگوئیم،

کسی نمیفهمد!!!


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394برچسب:, | 13:24 | نویسنده : سپید گل |

انگشتتان را وارد اقیانوس کنید و دوباره خارج کنید آن وقت آب باقی مانده بر روی انگشت شما با آب اقیانوس مقایسه میشود که همان مقایسه زندگی دنیوی و اخروی است

-حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، پند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394برچسب:, | 13:20 | نویسنده : سپید گل |

گاهی ماشینی عظیم بخاطر خرابی یا نبود یک قطعه کوچک از کار می افتد ،

امیدوارم کوچک بودن های ظاهری مان ، ما را از اهمیت و مفید بودن خود غافل نکند ...

آری کوچک بودن های مفید و مهم، هیچ کم از بزرگی ندارد.

زنده باد کوچک بودنهای مفید، زنده باد ...

جملات زیبا گیله مرد


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، پند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394برچسب:, | 13:14 | نویسنده : سپید گل |

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای زیبا زندگی نکردن،کوتاهی عمر را بهانه نکن...


عمر کوتاه نیست...

ما کوتاهی میکنیم!!


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394برچسب:, | 13:10 | نویسنده : سپید گل |
تاريخ : جمعه 4 ارديبهشت 1394برچسب:, | 19:6 | نویسنده : سپید گل |
تاريخ : جمعه 4 ارديبهشت 1389برچسب:, | 18:47 | نویسنده : سپید گل |

cart postal 15


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 4 ارديبهشت 1394برچسب:, | 18:45 | نویسنده : سپید گل |

cart postal 2


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، عاشقانه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 4 ارديبهشت 1394برچسب:, | 18:42 | نویسنده : سپید گل |

aks neveshte 11


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 4 ارديبهشت 1394برچسب:, | 18:37 | نویسنده : سپید گل |

aks neveshte 1


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، پند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 4 ارديبهشت 1394برچسب:, | 18:32 | نویسنده : سپید گل |

jomlat (21)


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 4 ارديبهشت 1394برچسب:, | 18:27 | نویسنده : سپید گل |

aksneveshte Patugh ir 4 عکس نوشته های نقل قول


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، تنهایی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 4 ارديبهشت 1394برچسب:, | 18:19 | نویسنده : سپید گل |

axneveshte-farsi-photokade (14)


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، تنهایی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 4 ارديبهشت 1394برچسب:, | 18:1 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 18 دی 1393برچسب:, | 23:9 | نویسنده : سپید گل |

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿـــﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤـــﯿﺪ , ﺗﺎ
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒـــــــﺎﯾﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ ... ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﮐﻢ
ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨــــــﺪ ......


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:, | 21:48 | نویسنده : سپید گل |

ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺩﺭﻭﻏــﮑﯽ ﭼﺮﺍ…؟
ﺧــــﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘـــــﻢ…
ﻣﺜﻞ ﻗﺮﺻـــﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﻢ ﺷﺐ،ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺏ ﮔﯿـــﺮﻣﯽﮐﻨﺪ…
ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ ﺩﺭﮔﻠﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔـــــﯽ!
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺍﺣـــﺖﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ,,,
ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨــــﮕﯽ,,,
ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﺠﺎﺯﯼ!
ﻓﻘﻂ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕـــﻢ!!
ﺍﯾﻦﺳﮑــــــﻮﺕ ﺭﺍﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ,,,
ﻻﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍﺗﺮﺟﯿـﺢ ﻣـــﯿﺪﻫﻢ ﻭﻗﺘﯽ؛
ﮐﺴـــﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻋﻤﻖ ﺩﺭﺩ ﭘﻨــﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ
ﺩﺭ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺣــــﺲ ﮐﻨﺪ...❥


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:, | 21:46 | نویسنده : سپید گل |

زندگی زیباست، مانند زمین
زندگی زیباست، مثل آسمان...

می‏توان این شعر را هر روز خواند:
«زندگی زیباست چون رنگین کمان!»

می‏توان بر آسمان‏ها تکیه زد
می‏توان روی زمین تنها نبود...

توی گوش سنگ‏ها هم می‏توان
شعر خوب دوستی‏ها را سرود...

می‏توان خوابید روی سبزه‏ها
در سکوت، آواز گل‏ها را شنید...

می‏توان لبخند بر خورشید زد
حرف‏های ماه زیبا را شنید...


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:, | 21:38 | نویسنده : سپید گل |
-----------------------------------------------------------------------------------

دلم برای باران تنگ شده است
دلم برای صدای قطره هایش تنگ شده است ،
دلم تنگ است برای پرسه در زیر باران .
بارانی که به من آموخت رسم زندگی را ،
دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان برای ابرهای سیاه سرگردان ،
در آن روزها بارانی بود برای قدم زدن در زیر آن و خالی کردن دل های پر از غم ،
مدتی است که دیگر نه بارانی است و نه ابری
این روزها تنها یک قلب است که پر از درد دل است،
نمی داند درد دلش را به چه کسی بگوید
پس ای باران ببار که درد دلم را به تو بگویم
بگذار من نیز مانند تو و همراه با تو ببارم ببار تا خالی شوم
گاهی دلت نمیخواهد دیروز را بیاد بیاوری !! انگیزه ای برای فردا هم نداری !!!
و حال هم که گاهی فقط دلت میخواهد زانوهایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای از گوشه ترین گوشه ای که میشناسی بشینی و فقط نگاه کنی !!!!
گاهی دلگیری ....
شاید ازخودت ،
شاید از ...........!!!!

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 17 دی 1389برچسب:, | 21:34 | نویسنده : سپید گل |

خدایا من لذت گناه را ترک میکنم..
در مقابل تو تحریم لذت مناجات را از من بردار...
خدایا:من پناهگاه شیطان راترک میکنم،
ودر مقابل تو پناهگاه امن خودت را به من بده.


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 16 دی 1393برچسب:, | 12:10 | نویسنده : سپید گل |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پارسیان دانلود